سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دریچه

بالاخره روز موعود و حرکت برای زیارت امام حسین(ع) فرارسید ما روز پنج شنبه 30/4/90 صبح به سمت کربا حرکت کردیم. توی راه دل توی دلهامون نبود. نزدیک شهر که رسیدیم نوحه خوانی شروع شد. داخل اتوبوس نوایی از DVD   پخش می شد که تو را با خودش به دشت بلا می برد.

در یک توقف کوتاه اتوبوس با مینی بوس جابه جا شد و به سمت هتلمان راه افتادیم. هتل نزدیک حرم قمر بنی هاشم(ع) بود، وقتی که به سمت هتل می رفتیم گفتند به دست راستتون نگاه کنید حرم آقا قمر بنی هاشم را می بینین.

با دیدن حرم همگی بلند شدیم و سلام دادیم. وقتی مینی بوس ایستاد. پیاده شدیم و روبه حرم کردیم، مداحمان نوحه خواند و ما را از خود بی خود کرد به طوریکه از یاد برده بودیم که در زیر آفتاب داغ عراق ایستادیم. آخر هم همه سرهایمان را روی خاک داغ گذاشتیم و زار زار گریه کردیم.

عصر همگی به بین الحرمین رفتیم و نوحه خوانمون نوحه سرایی کرد. بعد من و عزیز دل در حالیکه کفش هایمان را در دست داشتیم بین الحرمین را طی کردیم و به حرم آقا ابا عبدالله الحسین (ع) رفتیم.

بعد از تفتیش وقتی وارد شدیم، احساس کردم که وارد سراشیبی شدم. با خودم یعنی این گودال قتلگاه است. رفتیم زیارت ضریح مبارک.

همیشه وقتی وارد حرم امام رضا (ع) می شدم از دور می ایستادم و از دور سلام می دادم. اما اینجا با ان همه شلوغی من و پاهای من نبودن که به سمت حرم می رفتند بدون اینکه ازدحام را احساس کنم رفتم و ناگاه صفی باز شد و من توانستم حرم آقام و بغل کنم و گریه کنم.

با فشار جمعیت ضریح را رها کردم و به سمت چپ ضریح که محل دفن 72 تن بود رفتم آنجا رو هم زیارت کردم.

بعد از آن هم ایستادم و از راه دور سلام دادم و با امام مظلومم درد دل کردم.

دعای کمیل را به اتفاق همه دوستان در حرم اباعبدالله الحسین(ع) خواندیم. بعد از خواندن دعا به زیارت قتل گاه رفتیم که با چراغهای قرمزی تزیین شده بود و کنار آن ضریح حبیب ابن مظاهر و بالاتر از آنها حرم ابراهیم مجاب بود

دوباره بعد از اتمام زیارت به حرم قمر بنی هاشم رفتیم و زیارت نامه خواندیم.

سه روز و سه شب کربلا بودیم. تو این سه روز ما از کف العباس، خیمه گاه، مقام امام زمان(عج)، تل زینبیه، قسمت های مختلف حرم قمر بنی هاشم(ع) دیدن کردیم.

راستی این جا هم یک ناهار مهمان آقا قمر بنی هاشم(ع) بودیم. در بازدید از حرم قمر بنی هاشم (ع) با گروه کوچیکی از بانوان آشنا شدیم که کار تولید و پخش و محتوا رادیو حرم قمر بنی هاشم(ع) را به عهده داشتند. جالب اینکه بزرگترین آنها 30 ساله و کوچکترین آنها 22 ساله بود.

تمام مدت در کربلا احساس اضطراب بود، انگار هنوز سرزمین کربلا التهاب داشت و می خواست روایت حادثه کر بلا کند.

بعد از سه روز از کربلا به سمت سامرا و کاظمین به عنوان آخرین اقامت گاهمان حرکت کردیم.


نوشته شده در پنج شنبه 90/5/13ساعت 5:56 عصر توسط زهرا فیضی نظرات ( ) |


Design By : Pichak