سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دریچه

باورم نمی شد که بالاخره آرزوم براورده شده و حالادیگه وارد سرزمین عراق شدم آن هم برای زیارت حرم امامان معصوم مدفون در این سرزمین.

بعد از ورود به بغداد که دقیقا روز دوشنبه 27/4/90 بود، به خاطر نزدیکی به شهر کاظمین ما را به آنجا بردند و نماز ظهر و عصرمان را همانجا خواندیم. ولی زیاد انجا توقف نکردیم بلکه به سمت شهر نجف حرکت کردیم.

قبل از آمدنم به کربلا شنیده بودم که برای این که ببرند کربلا اول می برند نجف تا از امام علی(ع) برای زیارت پسرش اجازه بگیرند و این طوری به بزرگتر احترام بگذارند.  

بعد از ورود به نجف، به هتلمان که مباهله اسمش بود و تقریبا با حرم 10 دقیقه فاصله داشت و روبروی وادی اسلام بود رفتیم. بعد از استحراحت کوتاهی به همراه عزیز دل و تمامی دوستان آماده شدیم و به حرم رفتیم.

اول ورودمان مداح چیز عجیبی گفت که این مساله را کاملا ما توی نجف دیدیم. و ان اینکه با تمام توجه حضرت امیر(ع) به نماز جماعت، هنوز ائمه جماعات این شهر به توافق بر سر شکسته و یا کامل خواندن نماز نرسیده بودند.

وارد حرم که شدیم عظمت عجیب حرم من را گرفت. احساس کردم آقا امیر المومنین این عظمت را به حرم داده در حقیقت صاحب خونه عظمت داشت که حرم عظمت نشان می داد. به همراه عزیز دل وارد حرم شدیم قبل از نزدیک شدن به ضریح ناخودآگاه ایستادیم و درحالیکه دستهایمان روی سینه بود با احترام سر خم کردیم وسلام دادیم اما همین سلام کافی بودکه اشک از چشمان را جاری کند و ...

شهر نجف با اینکه همه اهل عراق و عرب زبان بودند، ولی غربتی داشت عجیب. گاهی با خودم میگفتم امام رضا (ع) با اینکه در میان هم زبانهای خودش نیست کمتر احساس غربت می کنه تا امام علی (ع).

در مدت اقامتی که تو نجف داشتیم ما را به بازدید جاهای مختلفی بردند، بازدید از قسمت های مختلف حرم، بازدید از وادی السلام، مسجد سهله( که دقیقا سه شنبه شب آنجا بودیم و ما را به یاد جمکران انداخت)، مسجد کوفه، قبر خدیجه دختر امام علی (ع) و خواهر قمر بنی هاشم (ع)، دوطفل مسلم.

راستی یک ناهار هم مهمان امام علی (ع) تو مهمانسراشان بودیم. در پایان سه روز آماده شدیم تا به کربلا و زیارت اربابمان برویم.


نوشته شده در پنج شنبه 90/5/13ساعت 5:56 عصر توسط زهرا فیضی نظرات ( ) |


Design By : Pichak