سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دریچه


امسال که به لطف خدا و توجه امام رضا(ع) تونستیم یه نشریه الکترونیکی درباره امام رضا درست کنیم، تصمیم  گرفتیم تو نمایشگاه دیجیتال شرکت کنیم.

اولین نمایشگاهی که تقریبا با برنده شدن ما و افتتاح اولین شماره نشریه مون همزمان شده بود، نمایشگاه دیجیتال بود.

عزیز دل گفت که من نمی خوام تو نمایشگاه باشم زیاد خوشم نمیاد.

من که قبلا تجربه دو یا سه نمایشگاه رو داشتم گفتم که سخت نیست مگه می خوایم چکار کنیم.

دیگه یادم رفته بود که نمایشگاه های قبلی تقریبا غرفه آماده بود و فقط برای کارهای غرفه داری شرکت می کردم و نه چیز دیگه.

اما حالا که نشریه برای خودمون بود باید تمام کارها از گرفتن غرفه، تزئین غرفه، و تهیه امکانات را باید خودمون انجام بدیم.

خوب با اینکه سخت بود اما یه انرژی مهمی داشتیم و اون این که کار برای امام رضا (ع) است و خود آقا توجه دارن.

دردسرتون ندم، نمایشگاه شروع شد. غرفه داری سخت نبود اما گرفتن امکانات از نمایشگاه دیجیتال خیلی سخت بود. تقریبا دو سه روز بعد از شروع نمایشگاه به ما میز و صندلی دادند. از طرفی کتیبه رو در غرفه مون رو اشتباه زدن که تقریبا اواسط نمایشگاه تحویل دادند.تازه نهار رو تهیه آب و آب جوش و چای هم با خودمون بود.

مهم ترین قسمت هم این که اصلا نظافت رعایت نمی شد.

بالاخره نمایشگاه تموم شد. روز آخر هم که برای بیرون آوردن وسایل تازه اون موقع باید دنبال کارت خوان داشتن و بعد هم اجازه از حراست می رفتیم.

با خودمون گفتیم که خوب بی تجربگی خودمون بود ان شالله سال آینده این طوری کار نمی کنیم همه چیز رو زودتر  پیگیری می کنیم.

بعد از تقریبا ده روز نمایشگاه مطبوعات شروع شد. من که حسابی از نمایشگاه قبلی خسته شده بودم می خواستم شرکت نکنم. عزیز دل این بار بیشتر علاقه نشون میداد. با اصرار اون و. این که کار برای امام رئوفه رفتم.

این نمایشگاه هم گرفتم غرفه و تزئینش با ما بود. خوب این کار ها رو دیگه سریع انجام دادیم. روز اول من کلاس داشتم و نرفتم. فقط به عزیز دل زنگ زدم که ببینم اوضاع چطوره ناهار خورده یا نه؟

دیدم گفت که به ما فیش غذا دادن و هر روز ناهار می دن تازه یک بار ساعت ده صبح و یک بار هم ساعت 5 بعد از ظهر تغذیه می دن از طرفی هم اگر آب بخوایم هم برای ما آب می آرن تازه همش در حال تمیز کردنن

تعجب کردم نه به اون نمایشگاه نه به این. اول فکر کردم برای چند روز اول این طوریه بعدا اون هم تغییر می کنه که دیدم نه تا آخرین روز خوب بود. روز آخر هم قبل از خارج کردن وسایل خودشون برای تایید حراست پیگیری کردن.

به نظرشما چرا اینطوری بود؟


نوشته شده در پنج شنبه 90/8/19ساعت 11:14 عصر توسط زهرا فیضی نظرات ( ) |

دوسال پیش نمایشگاه دیجیتال که شرکت کردیم عزیز دل گفت: ببین دریچه می دونی اینجا بچه های کوچک تر ازمن و تو هستند که سایت زدند و برای خودشون کار می کنند؟

گفتم: راست می گی ؟ اگر این طوریه ما هم این کار رو انجام بدیم.

این ماجارا گذشت الان دو سال از این ماجرا می گذره. امسال هم ما در نمایشگاه دیجیتال شرکت کردیم و این بار خودمان غرفه داشتیم و خودمان یه نشریه الکترونیکی به اسم باب الجواد درست کردیم.

من خیلی خوشحالم و به عزیز دل هم گفتم که خوشحالم از این که ما تونستم بعد از دو سال به اون چیزی که فکر می کردیم برسیم شاید کار خیلی عالی نشده باشه اما هر دوی ما می دونیم که اولا امام رضا علیه السلام خودش ما رو یاری می کنه( چون نشریه به اسم باب الجواد و درباره امام رصا علیه السلام هست) .

امید واریم بتونیم کارمون رو بهتر کنیم و سال های بعد به جای خیلی بالاتری برسیم

ان شالله

 


نوشته شده در دوشنبه 90/8/9ساعت 11:57 عصر توسط زهرا فیضی نظرات ( ) |


Design By : Pichak